متن مداحی حکایت گریه رضا نیک فرجام
─────┤ ♩♬♫♪♭ ├─────
میخوام برم به شهری که کبوتراش سایه ی سر میشن برای زائراش
آقا به هر مریض ناعلاج؛ میده شفایی که نداره هیچکسی دواش
══༻♡🥀🖤🚩♡༺══
یه شب اومد تو خواب خوابو شکستم… گریه کنان زانو زدم نشستم…
آقا اومد گفت به چه غم اسیری؟ گفتم آقا طبیب گفته میمیری…
نگاهی کرد و گفت بگو فاطمه…
─────┤ ♩♬♫♪♭ ├─────
لطفا نظر خود را بنویسید